مدح و شهادت امام حسین علیه السلام
ای که از برق نگاهت، آسمان جان می گرفت آسمان از گردش چشم تو، فرمان می گرفت روز اوّل گر نمی کردی تو یاری عشق را بی تو مجنون می شد و راه بیابان می گرفت لعـل شیرین لبان تو، ز بس پُر شور بود خاتم پیغـمبران گلبوسـه از آن می گرفت محـو دیدار خدا می شد همه شب تا سحر هرکه درکانون عشقت درس ایمان می گرفت آفـریـن بـر مکتب ایـثـار و انسان ساز تو هرکه شاگرد تو می شد بوی انسان می گرفت این عجب نَبوَد، اگر خاکت به هر دردی دواست درد از دست توان بخش تو درمان می گرفت ای که با تو مـاجرای عـاشـقی آغـاز شد کی حدیث عشق و ایثار تو پایان می گرفت روز قحط آب و روز آتش و روز عطش آسمان کربـلا ای کـاش بـاران می گرفت گرامان می داد گلچین، بانوی صبر و یقین در کنار پـیکـر تو خـتم قـرآن می گرفت آه از آن ساعت که با شمشیر بیداد و ستم اهرمن خاتم زانگـشت سلیمان می گرفت |